سبحان طلاسبحان طلا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

SobHaN KoOcHoOloOoOoOoOoO

خدایا

به جز خودت به دیگری واگذارش نکن

تویی پروردگار او..پس قرار ده بی نیازی در نفسش

یقین در دلش

اخلاص در کردارش

روشنی در دیده اش

بصیرت در قلبش

و روزی پر برکت در زندگیش....

آمین

 

دریا.....

خوشگل مامان سلام دیروز رفته بودیم بندر اولین بارت بود که نگاه متعجب و قشنگ همیشگیت دریا رو میدید.... خیلی باحال بودی....   ...
29 شهريور 1393

سلامی دوباره...

بعد چند وقت نچندان طولانی ، سلام پسر ناز مامان نبودم چون 1- نت نداشتیم 2- عمه جون سمیه از بندرعباس اومده بود و این چند وقت همش در رفت و آمد بودیم  3- از همه مهم تر شما دندون در آوردییییییییییییییییییی ایناهاش اینم یه چند تا عکس دیگه   ...
26 شهريور 1393

تولد بابایی جونممممم ^_^

چند روز پیش تولد بابایی بود ما هم گفتیم یه جشن کوچیکی بگیریم اما ازونجایی که تولد بابای امیر مهدی ( دوست سبحان جونم ) که همکار بابایی هم هست نزدیک بود به تولد بابایی، من و مامانش تصمیم گرفتیم یه شب دور هم جمع شیم و تولد بگیریم واسشون اینم کیک تولدشون که من و نفسم و امیر مهدی و مامانش 4 تایی رفتیم واسه بابایی ها خریدیم بقیه عکس ها در ادامه مطلب   ...
18 مرداد 1393

بدون عنوان

وقتی خوابی و بهت نگاه می کنم...این فکر میاد تو ذهنم که این همون کوچولوی شیطونیه که الان با جیغاش خونه رو گذاشته بود رو سرش؟؟؟؟    انقدر ناز و آروم میخوابی که دلم میخواد محکم بغلت کنم و ببوسمت.... اما حیف که بیدار میشی و منم کلی کار دارم...... فرشته کوچولوی من.....   ...
14 مرداد 1393